درود بر پارسی زبانان
جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر .«امام خمینی (ره)»

 

آنطور که میدانید نقشه ایران مانند یک حیوان است که اکثرا می گویند این حیوان گربه است و غرب در اکثر فیلم ها و کارتون های خود به جای ایران از نماد گربه استفاده می کند. همانطور که میدانید در کارتون معروف موش و گربه،گربه نماد ایران و موش نماد یهودیان و صهیون هاست و چه جالب که در چند دهه گذشته غرب با ساخت کارتون های گوناگون موش را به صورت موجودی مظلوم در آورده و از طرفی گربه موجودی بد و دشمن موش ها.

هدف از توضیح بالا این است که زمان آن فرا رسیده تا ما ایرانی ها این نماد را تغییر دهیم. نقشه ایران شبیه گربه سانان است و این یعنی اگر شبیه گربه هست پس شبیه شیر نیز می باشد. در این جاست که با تغییر نماد ایران از گربه به شیر و جهانی کردن آن چند منفعت دارد:

۱- نماد شیر تخریب ناپذیر است زیرا اگر در کارتون ها تخریب هم شود در مستندات همانطور با عظمت باقی مانده و هیچ آسیبی به این نماد وارد نمیشود در حالی که گربه به ذات ترسوست و به راحتی قابل تخریب است.
۲-جوانان امروز خارجی در کودکی با افسانه شیر شاه بزرگ شده اند و با شنیدن این که ایران شیر است حساب دیگری باز می کنند و این جاست وقتی صحبت جنگ با ایران به میان می آید این ترس در آن ها ایجاد می شود که به جنگ شیر میروند ولی وقتی گربه می گویی گویی به بازی می آیند.

این دو دلیل کافیست تا امروز ما جنگ روانی خود را آغاز کنیم و با یک نام تاثیراتی بگذاریم که آن ها با نام هایشان می گذارند.

حال از شما درخواست می کنم که اطلاع رسانی نموده و فضای مجازی را پر کنید تا از این پس به جای این که بگویند نقشه ایران شبیه گربه است بگویند شبیه شیر است. تا باشد عامل رعب و وحشتی شود برای دشمنان.

از پارس تا خزر ایران نشسته است…………….این شیر پنجه دیوان شکسته است

منبع : تا ظهور

 

اضافه بر این مطالب شیر از همان ابتدا نماد ایران بوده است . می خواهم ادعای خود را این گونه ثابت کنم که در تصاویر به دست آمده نماد شیر و خورشید و شمشیر ( که خورشید نماد مهر ، شیر نماد قدرت بی پایان و شمشیر نماد جنگ آوری ایرانیان است .) که از زمان پیشدادیان بر ما یادگار مانده دلالت بر ایرانیان دارد. و دوم این که در تصاویر حکاکی شده در تخت عظیم جمشید تصاویر شکار آهو توسط شیر را مشاهده می کنید و بسیاری از موارد دیگر ...

 

چو ایران نباشد تن من مباد.

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 22:0 :: توسط : The M.F

 

عید نوروز چگونه شکل گرفت

انسان‏، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تكرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه كه تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا كهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی كه آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.

پیدایش جشن نوروز

جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.

در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».

روایت های اسلامی درباره نوروز

آورده اند كه در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین كه پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید كه این چیست؟ گفتند كه امروز نوروز است. پرسید كه نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسیدند عسكره چیست؟ فرمود عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده كرد وابرها را فرمود كه به آنان ببارند از این روست كه پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را میان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزی بر ما نوروز بود.

و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس كه گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است كه ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یكدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند كه این بزرگداشت نوروز به علت امری كهن است كه برایت بازگو می كنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است كه خداوند از بندگان خود پیمان گرفت كه او را بپرستند و او را شریك و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است كه آفتاب در آن طلوع كرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شكوفا و درخشان شد. همان روزی است كه كشتی نوح در كوه آرام گرفت. همان روزی است كه پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از كعبه به زیر افكند. چنان كه ابراهیم نیز این كار را كرد. همان روزی است كه خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت كنند. همان روزی است كه قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می كنند و همان روزی است كه قائم بر دجال پیروز می شود و او را در كنار كوفه بر دار می كشد و هیچ نوروزی نیست كه ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.

جشن نوروز

جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.

پنجه (خمسه مسترقه)

بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجك، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت كه در هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد، برگزار می شد.

میر نوروزی

از جمله آیین های این جشن 5 روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حكومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.

از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در كوچه و گذر وخیابان می بینیم كه با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاكم پنج روزه » است كه تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند»: حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه«.

********************************

به نام خداوند جان و خرد/ کز این برتر اندیشه برنگذرد

 به کوروش به آرش به جمشید قسم/ به نقش و نگار تخت جمشید قسم

که ایران همی قلب و خون من است/ گرفته ز جان از وجود من است

بخوانیم همه این جمله در گوش باد

چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

The M.F

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 1:0 :: توسط : The M.F

 

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدایی که برتران را در ایران برتری داد .

سخنرانی استاد رائفی پور در باره ی ایران و نقش آن در بیداری اسلامی


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 19 آذر 1390برچسب:, :: 21:41 :: توسط : The M.F

 

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدای ذوالقرنین

با سلام و درود خدمت دوستان عزیز و گرامی

به احتمال قوی واژه ی ذوالقرنین برای بیشتر شما دوستان واژه ای آشنا می باشد . نام او در کتاب مقدس مسلمانان « قرآن کریم » آمده ولی اشاره ی مستقیمی به نام وی ندارد که این خود به وجود آورنده ی ابهاماتی شد .

نام این شخصیت بزرگوار در آیات 83 تا 97 سوره ی کهف آمده است که بر مهاجرت شخص پاکدامن و نیکو و یگانه پرست برای گسترش عدل و صلح می باشد ؛ با اقوامی در گیر و از ایشان پیروزی حاصل می آید به غرب و شرق زمین می رود و برای صلح می کوشد . سدی بین قومی فاسد و انسان ها ی عادی که فقط زبان ذوالقرنین را می فهمند و این صد تا روز قیامت پایدار خواهد بود .

وسیله ی سفری دارد . با آن به سرعت جابه جا می شود .

عالمان و بزرگان حدیث های بسیاری در باره ی کیستی او مطرح می کنند و به هر روش ممکن از او دفاع می کنند حتی با تحریف شخصیتی و تاریخی .

احتمالا در جریان سخنرانی استاد بزرگ جناب آقای رائفی پور دربارهی حقیقت ذوالقرنین در 26/آبان/90 در لانه ی جاسوسی سابق بوده اید و کمابیش سخنان گرانقدر ایشان را شنیده اید .

من نیز مانند شما علاقمند ایشان می باشم و تا حد توان سخنرانی ها ی ایشان را دنبال می کنم .

در این روز ایشان در محل ذکر شده همایشی برگزار کرده و درباره ی حقیقت ذوالقرنین سخنرانی فرموده اند .

لینک های زیر لینک مستقیم (صوتی) ایشان می باشد .

لینک صوتی اول

لینک صوتی دوم

« منبع لینک ها Anti 666 »

ایشان ابتدا پس از تلاوت آیات نورانی قرآن و سوره ی کهف (آیات ذکر شده) شروع به مقایسه ی آن با افراد ذکر شده در تاریخ می باشد که من برای طولانی تر نشدن مطلب آن را به خود شما واگذار می کنم . ولی عمده اختلاف بین چند پادشاه بزرگ در تاریخ می باشد .

1- اسکندر مقدونی : دکتر رائفی پور پس از صحبت درباره ی ویژگی های ذوالقرنین قرآن و اسکندر مقدونی و تناقضاتی که در وی دیده می شود نظریه ی یکسان بودن ذوالقرنین و اسکندر مقدونی را با قاطعیت رد کرد . که یکی از ویژگی ها یگانه پرست بودن و دیگری مهربان بودن بود که کاملا این موضوع را رد می کند .

تاریخچه ی نسبت ذوالقرنین به اسکندر مقدونی به زمان تازیان ( عرب ها ) باز می گردد که با الهام گرفتن از Alexander Romans (داستان های اسکندر ) شروع شد و برای توجیح رفتار و کردار ناپسند او بسیاری از بدی های وی را نگفته و تحریف می کردند .

« پس اسکندر قطعا ذوالقرنین نبود .»

در این میان نام چند تن از پادشاهان یمن و یا چین که احتمال ذوالقرنین بودن آن ها بود به طور کلی رد و تکذیب شد .

و در پایان شخصیت های تاریخ به نام مقدس کوروش دوم (کوروش کبیر ) رسیدیم .

هرچند در ایران اشخاصی چون داریوش کبیر و حتی خشایارشا (فرزند داریوش کبیر ) برای ذوالقرنین بودن مورد بحث قرار گرفته اند اما از حق نگذریم دارای این ویژگی ها و نشانی ها نبودند هر چند انسان های بزرگواری بودند .

2- کوروش دوم (کوروش بزرگ) : همان طور که گفته شد استاد رائفی پور در پایان شخصیت های احتمالی تاریخ که منصوب به ذوالقرنین می باشد به نام کوروش کبیر رسیدند .

مقایسه ای با احوال ذوالقرنین و کوروش کبیر انجام شد هر چند در پایان مخالفان کوروش بزرگ برای رد کردن وی از ذوالقرنین بودن ادعاهایی مطرح کرده اند اما این استاد گرانقدر به بسیاری از آنان پاسخ قانع کننده داد جز برخی موارد که این خود مقدمه ی بحث اصلی می باشد .

سفر های ذوالقرنین قرآن ابتدا به غرب و سپس به شرق زمین با لشکر کشی های کوروش کبیر تطابق عجیبی دارد . ابتدا حمله به لیدی ( در غرب ) و سپس حمله هایی به نواحی شرقی و سپس حمله به شمال و ساخت سدی قوی از آهن و مس مذاب که آثار سد و نام رودی که در آن حوالی وجود دارد (سایروس ریور ) باقی مانده است .

همان طور که می دانید تاج کوروش کبیر به صورت نمادین از دو شاخ بهره می برد . حضرت دانیال نبی (ع) او را در خواب دیده و جبرئیل امین از او به عنوان پادشاه پارسی یاد کرده ؛ در کتاب های مقدس یهودیان وی منجی آنان از طرف خدا معرفی شده و با خدا سخن گفته و خداوند سخنان ایشان را در کتاب مقدس آورده اند . درباره ی رئوف و انسان کامل بودن وی مورخین «یونانی» مانند هردوت و گزنفون شهادت داده اند و او را دادگر معرفی کرده اند .

و اما مخالفان وی چه می گویند ؟

1- او (کوروش کبیر ) موحد و یگانه پرست نبود .

در جواب به این سوال که شاید برای شما هم جالب باشد تا این حد کافیست که شاهان و بزرگان ایرانی (حتی در زمان پیشدادیان ) به لطف خدا دارای فر ایزدی بوده و همواره به خاطر این لطف خدا همیشه شکر گزار اویند و ایرانیان همواره یگانه پرست بوده و هستند و خواهند بود . و استاد گرامی در جواب این مخالفان فرمودند : که وی فقط آزادی عمل به آن ها داده و آنان را در انتخاب خدا آزاد گذاشته اند که احتمال تحریف در این مورد وجود دارد ؛ چرا که آنان به پیامبران قوم خود رحم نمی کردند چه رسد به پادشاهی که از آنان نباشد . گر چه این داستان بسیار به داستان حضرت یوسف شبیه است ؛ زیرا که ایشان در ابتدا با بت ها به ظاهر کاری نداشته و مردم به خودی خود جلب ایشان می شدند .

2- سد ذوالقرنین قرار بود تا قیامت پا بر جا باشد در حالی که امروزه فقط آثاری از آن باقی مانده : استاد بزرگ پاسخ به این سوال را به بعد موکول کرد که پاسخی بسیار جالب می باشد.

3- و معدود اشکالات مخالفان و پاسخ های شیرین و جذاب استاد بزرگ در سخنرانی ایراد شد .

در پایان همه ی این ها به این نکته تقریبی رسیدیم که احتمالا ذوالقرنین بودن کوروش کبیر بسیار قوی و قریب به وقوع می باشد . به طوری که استاد بزرگ به آنانی که علاقه ای به ادامه ی بحث نداشته اند فرمود که ذوالقرنین همان کوروش کبیر ، پادشاه ایران می باشد . پس در مورد ذوالقرنین بودن ایشان شکی نیست .

اما کسانی که طالب دانستن بیشری هستند .

1- ذوالقرنین که در قرآن به آن اشاره شده است اختیارات و قدرت های بسیار و خدادادی دارد که حتی در پیامبران بزرگی چون سلیمان (ع) ، داودو (ع) و یا سایر پیامبران بزرگ این قدرت ها یا وجود ندارد یا بسیار محدود است .

2- «قرن» در زبان تازی چند معنا دارد که از مهم ترن آن ها می توان به شاخ و یا امت اشاره کرد . در سایر سوره های قرآن هر گاه واژه ی قرن استفاده شده است به معنای «امت» استفاده شده است .

3- قرآن با استفاده از حرف «سـ» اشاره ای به آینده می کند . در حالی که ذوالقرنین در پیش از اسلام بوده .

4- طبق روایات در آخر الزمان اقوام یجوج و مجوج دوباره و به دستور شیطان دوباره علیه بشریت اقدام خواهند کرد .

5- ذوالقرنین فرد الهی می باشد شکی نیست .

این ذوالقرنین که می تواند باشد ؟

حضرت مهدی (عج) ذوالقرنین و منجی موعود می باشد .

این استاد بزرگ برای اثبات این ادعا سری به احادیث و روایات زد و موارد زیر حاصل شد .

سوره ی کهف آیات ذکر شده در باره ی ذوالقرنین تنها آیاتی هستند که ابتدا از غروب و سپس از طلوع آفتاب سخن به میان آورده است . و ما در احادیث بسیار داریم که حضرت مهدی (عج) «خورشید » پشت ابر در زمان غیبت می باشد .

بند نخست : همان طور که می دانید مقام امامت بالاتر از مقام پیامبری می باشد و حضرت مهدی (عج) نیز امام دوازدهم ما شیعیان می باشد و به تبع آن اختیارات بیشتری در توان دارند .

بند دوم : همان طور که گفته شد قرن به معنای امت نیز استفاده شده است و حضرت مهدی (عج) نیز دو امت پیش از ظهور و بعد از آن را به طور کامل درک می کنند .

بند سوم : در قرآنی که ما مسلمانان به ایجاز آن ایمان داریم از حرف «سـ» (آینده ساز ) استفاده شده که خبر از آینده می دهد.

همان طور که گفته شد قوم یجوج و مجوج تحت امر شیطان علیه بشریت اقدام می کنند که فقط به دست مبارک حضرت قائم (عج) می باشد که می توان آنان را از مردم ستم دیده جدا کرد (به وسیله ی سد )

بند پنجم : در بند چهارم صحبت از سدی محکم که تا قیامت پایدار خواهد ماند ، می باشد . این سد از تکه های آهن که با مس مذاب کنار هم مانده اند ساخته شده است . همان طور که می دانید آهن را خدا به تسخیر حضرت داوود و مس را به تسخیر حضرت سلیمان در آورد . آهن نماد قدرت و برتری و مس نماد هدایت می باشد . ما در اسلام از هر دوی این موارد استفاده می کنیم . «آهن و مس را به عنوان ثقلین می دانیم» که هردوی آن ها در کنار هم می تواند بشر را از گمراهی نجات داده و هیچ شیطان و نیروهای اهریمنی توانایی نفوذ در آن را ندارد . طبق روایات (ثقلین در حوض کوثر (در قیامت) به پیامبر اکرم ملحق خواهند شد .) یعنی پابر جایی این سد محکم الهی تا روز قیامت .

بند ششم : و در این که حضرت مهدی (عج) فردی پاک و الهی و خاندان او نیز همچنین خاندانی الهی بوده اند هیچ اختلافی بین هیچ دین الهی و غیر الهی وجود ندارد . و شکی در آن نیست .

پس قطعا ذوالقرنینآینده حضرت قائم خاندان محمد رسول الله (ص) می باشد .

اما چند سوال :

1- پس کوروش کبیر چه می شود ؟ ما که به مخالفات پاسخی خوب دادیم .

2- در برخی احادیث که از امام علی ذکر شده ذوالقرنین پیامبر الهی بوده و از جانب او این ماموریت ها را انجام دارد ؟ و در حدیثی از امام کاظم (ع) نیز ذوالقرنین انسانی صالح مطرح شده است . در حالی که بعد از پیامبر خاتم پیامبر دیگری نخواهد آمد . پس یا سخن امام علی (ع) درست نمی باشد .(غیر ممکن ) و یا سخن حضرت کاظم (ع) (غیر ممکن ) . حتی ذوالقرنین بودن حضرت مهدی (عج) نیز سوال می رود .

3- در برخی احادیث و روایات از بادی اسم برده شده است که ذوالقرنین باد آرام و بدون رعد را بر گزید چرا که خدا باد تند را برای قائم ما ذخیره کرده است .

توجه داشته باشید که این پاسخ ها کاملا شخصی می باشد و اینجانب منتظر پند ها و نظرات شما هستم .

برای پاسخ به پرسش نخست من مثالی تاریخی که از زبان این استاد بزرگوار بیان شده را یاد آوری می کنم . و آن هم این است که همان که می دانید عدل حضرت مهدی (عج) در زمان حضرت داوود نبی (ع) به صورت کمی محدود تر برگذار  شده است پس احتمال این که کوروش کبیر ذوالقرنین و حتی با امکانات محدودتری نسبت به ذوالقرنین آخر الزمان باشد کاملا طبیعی می باشد . و این خود ممکن است گواهی برای اثبات ذوالقرنین بودن کوروش کبیر باشد .

پاسخ سوال دوم : با احتمال فوق العاده قوی که برای پاسخ بند نخست بیان شد تقریبا می توان نتیجه گرفت که ذوالقرنین لقب دو شخصیت در تاریخ می باشد یکی محدود تر توسط کوروش کبیر و دیگری با اختیارات تام توسط حضرت مهدی (عج) . پس می توان حدیث حضرت علی (ع) را به کوروش کبیر نسبت داد و حدیث امام کاظم را به حضرت مهدی (عج) که کاملا باهم تطابق دارد . در این صورت ابهام پیامبر بودن کوروش کبیر نیز رفع می شد .

پاسخ سوال سوم : این سوال خود بیانگر این است که ذوالقرنین قبل از حضرت مهدی (عج) می باشد و ما نیز ذوالقرنین بودن حضرت مهدی (عج) را اثبات کردیم . پس با جمع بندی این پاسخ و سوال می توان نتیجه گرفت که ذوالقرنین لقب دو شخصیت در تاریخ «گذشته (محدود تر ) و آینده (با اختیارات تام ) »  می باشند . و با توجه به مثال مطرح شده در پاسخ پرسش نخست و مثال های بسیار از پیامبران گوناگون این امر کاملا طبیعی و عادی جلوه می کند . پس برای جمع بندی کلی می توان ادعا کرد که ذوالقرنین تاریخی پیامبر الهی بوده و اختیارات محدودی نسبت به امام خواهد داشت که فقط با شخصیت مبارک کوروش کبیر تطابق دارد و ذوالقرنین آینده که خدا از احوال وی آگاهی کامل دارد وقتی دارای قدرتی الهی و باد تند و اختیار کامل کنترل انسان می باشد حضرت بقیه الله (عج) مهدی موعود می باشد .

برای سلامتی و تعجیل در ظهور ذوالقرنین آینده صلواتی بفرستید .

چو ایران نباشد تن من مباد .

The M.F

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 5:0 :: توسط : The M.F

 آبان ماه مطابق با بیست و نهم اكتبر روز جهانی كوروش (سایرس دی) نام گذاری شده است كه از دیر باز پارسیان، یهودیان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان به صورت ملل مشترك المنافع آن را گرامی می دارند و رعایت می كنند .       
این روز به مناسبت تكمیل تصرف امپراتوری بابل به دست ارتش ایران (اكتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در دنیای باستان برقرار شده است . ۲۵۴۴ سال پیش در همین ماه اعلامیه تاریخی كوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود كه نخستین سنگ بنای یك دولت مشترك المنافع جهانی و هر سازمان بین المللی بشمار می آید.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 8 آبان 1390برچسب:, :: 5:0 :: توسط : The M.F

 

چگونه بدانیم کدام واژه ریشه عربی و کدام  ریشه فارسی دارد؟

از میان 32 حرف الفبای فارسی برخی حروف تنها ویژه واژه های عربی است.

حرف (ث) : هر واژه ای که دارای  ث  است بی گمان عربی است و ریشه ی فارسی ندارد . جز (کیومرث: مرد دانا یا گاو مرد)، (تـَهمورث : دارنده ی سگ نر قوی ) و واژگان لاتین مانند بلوتوث یا نام هایی مانند ادوارد ثورندایک و ... که بسی آشکار است نام های لاتین هستند نه عربی یا فارسی.

حرف (ح):هر واژه ای که دارای حرف  ح  است بی گمان عربی است و ریشه ی فارسی ندارد.غیر از کلمه ی حوله که درست آن هوله است وبه گمان نزدیک به یقین ریشه ی ترکی دارد و به معنی (پُرزدار ) است .  عرب به هوله (حوله) می گوید : مِنشَفة در سعودی / خاولی یا خاولیة و بَشکیر در عراق / بِشکیر  یا فوطة در سوریه .واژه حول و حوش هم به گمان بسیار فارسی و درست آن هول و هوش است . کردهای فهلوی یا فَیلی هنوز به خانه می گویند هاوش که با house  در انگلیسی همانندی دارد.

حرف (ذ): هرچند در فارسی کهن تلفظ این حرف مانند تلفظ عربی آن وجود داشته اما امروزه دیگر هیچ ایرانی ای ذال را ذال تلفظ نمی کند بلکه  زاء تلفظ می نماید .بیش از 95% واژه های دارای ذال ریشه ی عربی دارند مگر واژه هایی مانند گذر ، گذراندن ، گذشتن ، پذیرش ، پذیرفتن ، آذین، گنبذ (امروزه گنبد خوانده می شود.)ذانستن

( که امروزه دانستن تلفظ می شود). اما کردها ، لَکها و برخی دیگر از اقوام ایرانی  ذانستن را زانستن تلفظ می کنند. مانند تالشی ها که به (می دانم) می گویند

( زُنُـمzonom  ) و کردها می گویند ( اَزانِـم  یا  زانِـم یا مَزانِم یا دَزانِم )

 

حرف(ص) : هر کلمه ای که  صاد دارد بی شک عربی است مگر عدد شصت و عدد صد که عمداً غلط نوشته شده اند تا با انگشت شست و سد روی رودخانه اشتباه نشوند.

صندلی نیز بی جهت با صاد نوشته شده و البته عربی شده ی چَندَل است. عرب به صندلی می گوید کُرسی ، مَقعَد و در گویش محلی عراق و سوریه اِسکَملی .

صابون هم در اصل واژه ای فارسی است و درست آن سابون است و این واژه از فارسی به بیشتر زبانهای جهان رفته مثلاً soap در انگلیسی همان سابون است . ما سابون را به صورت معرَّب صابون با صاد می نویسیم.اصفهان نیز معرّب یعنی عربی شده ی اَسپَدانـه یا سپاهان است.

حروف( ض/ظ /ع) :بدون استثنا تنها ویژه واژه های دارای ریشه ی عربی است و در فارسی چنین مخارجی از حروف وجود ندارد .  به ویژه ضاد تا جایی که عرب ها به الناطقین بالضاد معروفند زیرا این مخرج ویژه عرب است نه دیگر مردمان نژاد سامی.

حرف(ط): جنجالی ترین حرف در املای کلمات است . مخرج طاء تنها ویژه واژه های عربی است و در فارسی ط نداریم و واژه هایی که با  ط  نوشته می شوند یا عربی اند و یا اگر عربی نیستند غلط املایی هستند . مانند طهران ،طالش، اصطهبان ، طوس که خوشبختانه امروزه دیگر کسی تهران ،تالش ، استهبان و توس را دیگر نادرست نمی نویسد. اما بلیت واژه ای فرانسوی است . تایر tire واژه ای انگلیسی است . اتاق مغولی است . تپش فارسی است و دلیلی ندارد که آن ها را نادرست بنویسیم و امروزه دیگر این واژه ها را درست می نویسند مگر کسانی که با ریشه واژه ها آشنا نیستند.

حرف( ق):نیز در مرتبه دوم حروف جنجالی است . در فارسی قاف نداریم  غ  داریم . قاف ویژه واژه های عربی در 90 درصد موارد است واژه های  عربی دارای ریشه ی اغلب سه حرفی و دارای وزن و هم خانواده اند مانند: قاسم ، تقسیم ، مقسِّم ، انقسام ، قَسَم ، قسمت ، اقسام ، مقسوم ، قسّام ، منقسم و تشخیص واژه ی عربی الاصل دارای قاف کار ساده ای است . اما دیگر کلمات قاف دار یا ترکی اند و یا مغولی . مانند قره قروت: کشک سیاه / قره قویونلو : صاحبان گوسفند سیاه/ قره گوزلو: دارنده ی چشم سیاه / قزل آلا : ماهی طلایی

کلماتی مانند آقا ،قلدر ، قرمساق  نیز مغولی اند.  کلمه قوری نیز روسی است اصلاً قوری ،کتری ، سماور ، استکان همه واژه های روسی اند و اینها زمان قاجاریه و در دوره صدارت اعظمی امیر کبیر وارد ایران شدند . کلماتی مانند قند و قهرمان و قباد معرب  کند کهرمان و کَواذ هستند همان گونه که کرماشان یا کرمانشاه را عرب قرماسان یا قَرمسین تلفظ می کرده اما امروزه ما ایرانیان کرمانشاه یا کرماشان را قرماسان یا قرمسین تلفظ نمی کنیم  اما کواذ را قباد می گوییم و این تأثیر زبان عربی بر فارسی است.

حروف چهارگانه ( گ /چ/ پ / ژ)  : نیز در عربی فصیح یعنی نوشتاری وجود ندارد. و هر کلمه ای که دارای یکی از این چهار حرف است حتماً عربی نیست و به احتمال بسیار ریشه ی فارسی دارد . مانند منیژه ، مژگان ، ژاله ،پروین ، پرنده ، گیو، گودرز ،منوچهر ، پریچهر  و ... البته اغلب چنین است و موارد اندکی نیز امکان دارد از دیگر زبانها باشد مانند پینگ پونگ که چینی است . یا چاخان و خپل که مغولی اند . اشتباه نکنید چاخان ترکی نیست . مغولی است زیرا در ترکی به دروغ  می گویند  یالان .یا پارتی partyکلمه ای انگلیسی است و  آپارتمان واژه ای فرانسوی است.

شاید بپرسید پس سایر حروف مانند  الف ب ت ج د ر ز س ش ف ک ل م ن و ه ی  چگونه هستند ؟ پاسخ شما این است که اینها حروف مشترک در سراسر زبانهای جهان است . هرچند برخی اقوام بعضی حروف را ندارند و به گونه دیگر ادا می کنند . مانند حرف   ر  که در فرانسه   غ گفته می شود  و یا همین  ر   در چین  ل   خوانده می شود .


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 21:1 :: توسط : The M.F

 

جایگاه زن در ایران باستان

زن در اوستا و همچنین در زبان سانسکرت به لقب «ریته‌سیه‌بانو» یا «اَشَه‌بانو» خوانده شده، که به معنی دارنده فروغ راستی و پارسایی است. امروز واژه نخستین در زبان پارسی حذف شده و فقط بانو که، به معنی فروغ و روشنایی است برای زنان به کار می‌‌بریم. باز واژه مادر در اوستا و سنسکرت «ماتری» است که به معنی پرورش دهنده می‌‌باشد و خواهر را «سواسری» یعنی وجود مقدس و خیرخواه می‌‌نامد و زن شوهردار به صفت «نمانوپنتی» یا نگهبان خانه، نامزد شده است.

زن درایران باستان (درمتون پهلوی) مقامی بسیار والا و ارجمند داشته است. مهریکی از ایزدان مادینه بوده که به شکل زن مهر آن نیز وجود دارد. اما بعدها نماد مردانه پیدا کرد. زن ایرانی در دوره هخامنشیان در کلیه امور همچون مردان به کار و پیشه مشغول بوده است. این را کشف سنگ‌نبشته‌های گلی در تخت جمشید به اثبات می‌‌رساند. جالب این که بدانید زنان در هنگام زایمان مرخصی با حقوق داشته‌اند و همچنین پس از زایمان به آنان پاداش‌های گران بها نیر داده می‌‌شد. در برخی از سنگ نبشته‌ها شاهد آن هستیم که مردان در خدمت زنان کار می‌کنند و ریاست کارها به زنان است و نیز می‌‌بینیم که زنانی معرفی شده‌اند که املاک وسیع و کارگاه‌های بزرگی داشته‌اند، همچنین زنان دوره هخامنشی می‌‌توانستند بدون هیچگونه دخالت شوهر در املاک و دارایی‌های خودهرگونه تصرفی که مایل بودند، بنمایند.

در ایران باستان، مقام زن در جامعه بسیاربالا بود و زن در بسیاری از شئون زندگی با مرد همکاری می‌‌کرد. بنابرنوشته کتاب نیرنگستان پهلوی، زنان می‌‌توانستند در سرودن یسنا و برگزاری مراسم دینی حتی با مردان شرکت کننده یا خود به انجام اینگونه کارها بپردازند. زنان حتی می‌‌توانستند درا وقات معینی به پاسداری آتش مقدس پرداخته و طبق کتاب ماتیکان هزاردادستان به شغل وکالت و قضاوت مشغول شوند. در فروردین یشت و دیگریشت‌ها و همچنین شاهنامه و دیگرحماسه‌های باستانی این سرزمین، اسامی بسیاری از این زنان نامدار و پهلوان و میهن پرست دین دار- که به واسطه کارهای مفید و نیکشان در گروه زنده و روانان جاوید، درآمده‌اند نام برده شده و برروان فرهمند آنان درود فرستاده می‌شود. در ایران باستان زنان همچون مردان می‌‌توانستند فنون نظامی را یاد بگیرند و حتی فرماندهی سپاهیان را بر عهده بگیرند (مانند: بانو آرتمیس که فرمانده سپاهیان ایران در برابر یونانیان بود، و گردآفرید که مرزدار ایران بود و در برابر سهراب صف آرایی کرد).

زیبایی تمدن ایران و فرهنگ انسانی اش در اینجا بیشترآشکار می‌شود که زنی ایرانی دارای شخصیت حقوقی و برابر با مردان بوده و می‌‌توانسته به شغل وکالت دادگستری بپردازد و حتی بر مسند قضاوت بنشیند. بنابه گفته کتاب هزار دستان (هزار ماده قانون) زنان دانشمند و باسواد به پیشه قضاوت مشغول بوده اند. این زیبایی تمدن دیدن چهره‌هایی درخشان از زنان ایرانی که بر جایگاه والای شاهنشاهی ایران تکیه زده‌اند نمایان تر می‌شود. چهره‌هایی همچون «هما»، «آذرمیدخت»، «پوراندخت»، «دنیاک» و نیز چهره‌هایی مشهوری که فرماندهی سپاهیان ایرانی را بر عهده داشته‌اند: همچون آرتمیس، کردیه، بانوگشسب، گردآفرید و... نیز زنان سیاستمدار و دانشمندی که به تنهایی و یا دوش به دوش مردان خود ایستادند و از این سرزمین پاسداری کردند، زنانی چون: آتوسا (همسرکورش بزرگ)، شهربانو استر، شهربانو موزا، پروشات، آتوسا (همسرسیاستمدارو هوشمند اردشیر دوم)، پانته‌آ، کتایون، سیندخت، فرنگیس، فرانک، شیرین، منیژه، ارنواز، شهرناز، رودابه، تهمینه، دوغدو، پورچیستا (چیستا دخترکوچک آشوزرتشت).


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 15 مهر 1390برچسب:, :: 20:57 :: توسط : The M.F

 

سیمرغ یا جبرئیل؟

پژوهشگر دیگر ادبیات، «دکتر پورنامداریان»، بر این باور است که در این داستان، سیمرغ در حقیقت رمز «جبرئیل» است. چرا که تقریباً تمام صفات سیمرغ در وجود جبرئیل جمع است. صورت ظاهری آنها (بزرگ پیکری،شکوه و جمال، پر و بال) به هم شباهت دارد. بنا بر آیه ی  یک سوره «فاطر» فرشته‌ها بال دارند. در داستان زال و سیمرغ، سیمرغ واسطه ی  نیروی غیبی است و زال هم سیمایی پیامبر گونه دارد. این ارتباط بی مانند به ارتباط جبرئیل (فرشته ی  وحی) و پیامبران نیست. شبیه داستان پرورش کودک بی پناه توسط سیمرغ در مورد جبرئیل در فرهنگ اسلامی وجود دارد.

جبرئیل نگهدارنده ی  کودکان بنی اسرائیل است که مادرانشان آنها را از ترس فرعون در غارها پنهان کرده‌اند. مشابه عمل التیام بخشی زخم های رستم توسط سیمرغ را، در فرهنگ اسلامی در واقعه ی  شکافتن سینه ی  رسول خدا در ارتباط با واقعه ی  معراج می‌بینیم. هم چنان که سیمرغ بر درخت «هروسیپ تخمک» آشیان دارد، جبرئیل نیز ساکن درخت «سدرة المنتهی» است.

سیمرغ گاهی با مرغان اساطیری دیگر مثل «عنقاً» خلط می‌شود. عنقا از ریشه «عنق» و به معنای «دارنده ی  گردن دراز» است. وجه مشترک سیمرغ و عنقا «مرغ بودن» و «افسانه‌ای بودن» است. در واقع عنقا یک اسطوره ی  جاهلی عرب است و سیمرغ یک اسطوره ی  ایرانی. شباهت های گفته شده باعث شده که در ذهن شاعران و نویسندگان این دو مرغ اسطوره‌ای گاهی به هم مشتبه شوند، حال آن که درحقیقت دو خاستگاه متفاوت دارند.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 20:32 :: توسط : The M.F

 

به اسم الله ، هو الرحمن و الرحیم

به نام خدایی که ایران را آفرید و آن را از گزند شیطان دور نگاه داشت .

سلام دوستان چند روز پیش روایتی شنیدم که خیلی باعث خوشحالیم شده بود . خواستم شما رو هم شریک این خوشحالیم کنم .

روایت از این قراره :

روزی در یک جمعی پیامبر در آن حضور داشتند سلمان فارسی ( روزبه پارسی) نیز تشریف داشتند و در گوشه ای نشسته بوده اند . پیامبر وی را نزد خود خواند و رو به مردم کردند و فرمودند :

« ای مردم درست است که دین و کتابی که آورده ام (قرآن ) به زبان شما هاست (تازی) اما در آینده نگاه دارندگان این کتاب و دین شما نیستید .»

مردم متعجب شدند و پرسیدند پس دین چه می شود ؟؟؟

پیامبر گرامی دست مبارکشان را روی سر سلمان فارسی قرار می دهند و به مردم می گویند : « مردانی از سرزمین این بزرگ مرد »


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 20:10 :: توسط : The M.F

 

سالروز ولادت پر برکت

 

شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ

 

 

 

کوروش کبیر

 

 

 

بر تمامی ایرانیان و دوستاران آن بزرگوار و بر تمامی کسانی که راه ایشان (که همان راه آبادانی ایران است ) را ادامه می دهند تبریک و تهنیت باد .

 

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 4 شهريور 1390برچسب:, :: 4:59 :: توسط : The M.F

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

درباره تارنما
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و درود فراوان. این تارنما صرفا برای یاد آوری گذشته ی گهر بار ایران اسلامی می باشد . تاریخ و تمدنی که باعث افتخار ایرانیان شده است . ایرانیانی که در عصر جاهلیت دنیا یگانه پرست بودند . این دلیلی بر نژاد پرستی و تعصبات نژادی نیست بلکه به عنوان هم میهن تاریخ کشورمان را تحسین می کنیم. در این تارنما هیچ گونه هدف سیاسی یا تبلیغی نداشته و نخواهیم داشت . هم چنین به این اعتقاد راسخیم که برای نشان دادن سربلندی ایران عزیز هیچ نیازی به زیر پا گذاشتن ادب و همچنین توهین به اقلیت ها ی قومی در سرتاسر دنیا به ویژه در ایران اسلامی نمی باشد . پس از دوستان گرامی درخواست می کنم اگر مواردی غیر از موارد ذکر شده را در این تارنما مشاهده نمودند ، به این جانب اطلاع دهند . چو ایران نباشد تن من مباد . The M.F
واپسین پست ها
نگارندگان
دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا تارنمای این جانب را را با عنوان کوروش کبیر «پیامبر الهی» به آدرس the-great-cyrus.mihanblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 2751
تعداد مطالب : 179
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1